تاریخ انبیاء (از آدم خلیفة اللّه (ع) تا خاتم رسول اللّه (ص))
وحشت مخالفین
گروهی از مردم خردمند قوم صالح به او ایمان آوردند، اما طبقات توانگر و خودخواه راه خود را پیش گرفته بودند، و مخالفت کرده و به خود سری خویش افزودند.
در عبادت بت های خود پافشاری کردند و به صالح گفتند؛ عقل تو معیوب گشته، ما شک نداریم که تو جن زده شده ای و یا اینکه کسی تو را جادو کرده و به این روز انداخته است که از مطالبی بیهوده و موضوعاتی سخن می گویی که خود هنوز آنرا درک نکرده ای.
ای صالح، اگر تو دست به اینکار زده ای و ادعای رسالت می کنی، فقط یک هدف داری و آن جاه طلبی تو بر قوم خود می باشد.
مخالفین تصمیم گرفتند صالح را از تبلیغ دین خود و انجام رسالت خویش منصرف سازند و به صالح وانمود کردند که اگر ما از او پیروی کنیم از راه راست منحرف می شویم.
صالح که از نقشه آنان آگاه بود از آنها نهراسید و به سخنان آنان گوش نداد و در جواب آنان گفت؛ ای مردم، من که از جانب خدای خود برهانی آشکار دارم و رحمت او شامل حالم گشته است، اگر از شما پیروی کنم و در راه شما قدم بردارم و خدای خود را عصیان کنم، چه کسی من را از عذاب او نجات می دهد و چه کسی مرا از کیفر او محافظت می کند؟ همانا که شما مردم، اهل تهمت و دروغ هستید.
بزرگان قوم چون دیدند که صالح در آئین خویش استوار و پایبند است، ترسیدند که
[78]
پیروان او افزایش یابند و قدرتی بدست آورند و برای آنان گران آمد که صالح رهبر قوم گردد و در بحران و مشکلات پناهگاه و راهنمای مردم باشد. برای آنان قابل پذیرش نبود که صالح ستاره درخشان در شب تار قوم گردد و مردم را از اطراف آنان متفرق کند.
به راستی اگر گرایش به صالح افزایش یابد و او هر روز عده ای جدید را به سوی توحید و یکتاپرستی دعوت کند. در این صورت دولت و سلطنت آنان در هم فرو می ریزد و نفوذ اجتماعی خود را از دست می دهند، به همین خاطر از حضرت صالح تقاضای معجزه کردند چون فکر می کردند که صالح و خدای او قادر به انجام چنین کاری نیستند و می خواستند با این کار از یاران صالح بکاهند و کاری کنند که مردم از او دور شوند.
هدایت قوم ثمود یک صد و بیست سال طول کشید و صالح تا سن صد و بیست سالگی در میان قوم تلاش کرد تا آنها را به راه راست هدایت کند. اما آنها دعوت او را نمی پذیرفتند و پای بت های خود سجده می کردند. آنان دارای هفتاد نوع بت بودند.(1)
1 - داستان پیامبران، ص 52 با تلخیص.